گُلي دارم و گُلزاري ندارم غمي دارم و غمخواري ندارم
به دنيايي كه نامردان عزيزندصداقت هست و بازاري ندارم
چه آمد بر سر دنيا خدايامحبت گشته ناپيدا خدايا
متاع دل خريداري نداردگلستان رفته بر يغما خدايا
هدف از خلقت انسان چه بوده بجز نيكي بهم چيزي نبوده
بيانديشيم و پرسيم از خود اينراچه كس آن آدميّت را ربوده
عجب آشفته بازاريست اي دل اسيري و گرفتاريست اي دل
بكوبند دائماً بر طبل وحشت كه خوابي نيست بيداريست اي دل
موضوعات مرتبط: 21 - بازاري ندارم، ،
برچسبها: